Koocheye Nastaran
[متن آهنگ «کوچه ی نسترن» از ابی]
[مقدمه]
[کابوس: راد فرهادی و شیلا امّی]
مامان چرا عکسام هنوز اینجان؟
علی!
[بیداری: ابی و شیلا امّی]
-چرا اینجا خوابیدی؟
+امروز ۳۰ سالش می شد
+یازده سال اینو از من پنهان کردی
+چطور تونستی؟
+این حق من بود که بدونم
-می دونم
+ بخونش برام
[قسمت یک : ابی]
این حرف یه سربازه، از غربتِ یه سنگر
یک نامهی خونآلود، از جبههی خاکستر
با بوسه به دستای مادرش شروع می شه
میدونه که این سنگر فردا زیرِ آتیشه
می گه «اسمِ اون کوچه اسمِ من نشه، مادر!
اسمِ نسترن روشه، چه اسمی از این بهتر؟
نسترن رو می شناسی، اون دخترِ همسایه س
میخواستم عروست شه، امّا بعدِ آتشبس»
[پل: ابی]
برقِ چشمِ اون این جا توی جبهه با من بود
اون دلیلِ جنگیدن، اون معنی میهن بود
[قسمت دو: ابی]
مادر نکنه یک وقت خونِ منو بفروشن
اونایی که بعد از من پوتینامو می پوشن
نگذاری که اسمِ من ابزارِ غضب باشه
خونِ من و همرزمام بازیچه ی شب باشه
نگذاری که اسمِ من باتوم بشه تو پهلو
یا تیر خلاصی شه تو صورت دانشجو
اونایی که اسمم رو با عربده میخونن
از بغضِ شبِ حمله یک قطره نمیدونن
اونا تو شبِ آتیش فکرِ جونشون بودن
رنگِ سفرههاشون بود خونِ صدتا مثلِ من
مادر، نذار اسمِ من اسمِ کوچهمون باشه
وقتی عشق نمیتونه توی کوچه پیدا شه
وقتی عشق به شلاق و حبس و توبه محکومه
ردِ پای بغض من روی نامه معلومه
یادِ منو پنهان کن تو اون دلِ پهناور
حتی عکسمو بردار از رو طاقچه مون، مادر